همین که عشق تو آنروز اتفاق افتاد 

درون سینه غم و سوز اتفاق افتاد 

حدود ساعت اندوه زندگانی بود 

که در میانه ی شب روز اتفاق افتاد 

قدم زنان که از آن سو می آمدی، در من 

نسیم تازه و جانسوز اتفاق افتاد 

میان ما دو نفر تا رسیدنت آنجا 

سکوت گرم و دل افروز اتفاق افتاد 

سلام کردی و لبخند روی لبهایت 

چو گل به موسم نوروز، اتفاق افتاد 

سلام کردم و آغوش های مان وا شد 

و آن حرارت مرموز اتفاق افتاد