قبول کن که در آن شب فقط گناه تو بود 

گناه جاذبه ی قرص روی ماه تو بود 

گناه قامت شیرین تر از خیالات و 

دو چشم وحشی و گیسوی سر به راه تو بود 

کسی که آمد و قلب مرا گرفت وگریخت 

گمان کنم، نه، یقینا خودِ نگاه تو بود 

تو آمدی و عبورت مرور کرد مرا 

تمام هستی من عین ِ جلوه گاه تو بود 

مرا گرفت و به بندم کشید چشمانت 

غم اسارت من مثل سوز و آه تو بود 

تمام مسئله ی زندگی من انگار 

دو چشم تازه و جانانه و سیاه تو بود 

قبول کن که از آن روزهای اول عشق 

و تا همیشه ی این ماجرا گناه تو بود