خبرنگار

غریب و خسته و تاریک و بیقرار شدم   شبیه دختری در ذهن قندهار شدم   و ناگهان که تو یک ناگهان قشنگ شدی   دچار حالتی از جنس انفجار شدم   چه حس تازه و تلخی است انفجار درخت   دو سطر مانده به پایان یک انار شدم   تو مثل مثل خودت بودی از همان اول   به مثل مثل…

فانوس

تقدیم به استاد قسیم اخگر شب  همچنان  همیشه  شب بود  و به شیوه ی اجدادش  شدیدا                                          شب  چنانکه شکایت و شیون  خرمن           خرمن  در دامنه ی تاریکش  برباد می رفت  و کسی را یارای فهمیدن نبود  باد اما باز به دروازه های نیمه باز  اشارت می کرد  تا تق تق کنان     …

سایه

یکنفر شب گذشته بی خبر، چشم کهنه ی مرا ورق زده است  خط کشیده زیر خنده ها و بعد، پاره کرده گریه را ورق زده است  این که بوده این غریبه عجیب، این که بی اجازه  رفته نصف شب  سر زده به سرنوشت کهنه ام، قامت مرا چرا ورق زده است  خط به خط خطوط…

نامه

نامه – سلام، حال من امشب دوباره ترشده است  زمرگ من دو سه همسایه ای خبرشده است  سرم که ساکت و سنگین و بی رمق گشته  شینده ام که تنم نیز مختصر شده است  میان مردم جمهوری دو چشمانم  دوباره آتش دشنام شعله ور شده است  نوشته ای که در آنجا پیامبران جمع اند  زمین…

گناه

قبول کن که در آن شب فقط گناه تو بود  گناه جاذبه ی قرص روی ماه تو بود  گناه قامت شیرین تر از خیالات و  دو چشم وحشی و گیسوی سر به راه تو بود  کسی که آمد و قلب مرا گرفت وگریخت  گمان کنم، نه، یقینا خودِ نگاه تو بود  تو آمدی و عبورت…